- رزم آور
- جنگجو جنگاور
معنی رزم آور - جستجوی لغت در جدول جو
- رزم آور
- جنگاور، جنگ جو، رزم آورنده
- رزم آور ((وَ))
- جنگجو، جنگاور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جنگجویی جنگ آوری
متوجه
خجالت آور
چیزی که کسی از سفر برای خویشان و دوستان آورد سوغات هدیه نورهان
کسیکه هر دم خود را به شیوه و رنگی در آورد، فریبنده محیل
آنچه که باعث رنج و آزار شود
فرانسوی خردناب زبانزد فزانی
جنگجوی جنگاور
جنگاور جنگجوی. توضیح: این کلمه به دو صورت) رزم تور و رزم یوز (آمده است
جنگاور، جنگی
جنگجو جنگاور
دلاوری که در جنگ و نبرد هنر نمایی کند
رو کننده توجه کننده
صاحب حزن: (قیافه حزن آور دارد)
دلسوز جگر سوز آنچه که موجب ترحم شخص شود رقت آور: (وضع ترحم آوری داشت)
آن چه موجب شرم شود خجلت آور
شکم گنده بطین
حزن آورنده، غم انگیز
رزمآور، جنگاور، جنگجو
آنچه باعث رنج و آزار می شود، آزاردهنده
رزم یوز، رزم توز، رزم جو، جنگ جو، جنگی، برای مثال نه پیدا بد از خون تن رزم یوش / که پولاد پوش است یا لعل پوش (اسدی - لغت نامه - رزم یوش)
دارای نام و آوازه، معروف، مشهور، نامدار
شرم آورنده، آنچه سبب شرمندگی شود، خجلت آور
رزم جو، رزم توزنده، جنگجو، رزم یوز، رزم یوش
کسی که در صف آرایی و کار جنگ ورزیده و ماهر باشد، رزم آراینده، دلاوری که در جنگ و نبرد هنرنمایی کند
نامبرده، خداوند نام و آوازه، کسی که از جهت دلیری یا علم یا صنعت مشهور شده باشد
جنگجوی
جنگجو